پادشاه آمورور در حال مستی گفت:

سینوهه تو با این که یک طبیب بزرگ هستی و بسیاری از کشورها را دیده ای ،چون سلطنت نکرده ای نمی توانی بفهمی که در نظر یک پادشاه و یک رئیس مملکت کینه چه معنی می دهد

یک پادشاه و رئیس مملکت با هیچ ملت سر کینه ندارد ولی کینه در دست یک پادشاه و رئیس مملکت یک عامل نیرومند،حتی قوی تر از اسلحه می باشد

تا مردم کینه نداشته باشند نمی توانند دست خود را که مسلح به شمشیر و نیزه است بلند کنند و فرود بیاورند و یک رئیس مملکت باید در مردم کینه به وجود بیاورد تا این که بتواند به وسیله کینه آنها قدرت را بسط دهد و من هم کینه مصری ها را در سکنه سوریه به جوش می آورم و آنقدر این کینه را تقویت می کنم که هر کس اهل سوریه است یقین حاصل کند که بی رحم تر و پست تر از مصری ها کسی وجود ندارد و باید این خصومت وکینه توزی آنقدر تقویت شود که هر مرد و زن سریانی وقتی اسم مصری را می شنود بدنش از فرط نفرت مرتعش گردد و ایمان داشته باشند که مصری ها خونخوارترین و بی رحم ترین ملت جهان هستند

گفتم شما می دانید که این طور نیست و آنچه شما می گویید حقیقت ندارد

پادشاه آمورو گفت:

حقیقت عبارت از چیزی است که من در عقل مردم سوریه جا بدهم و وقتی من چیزی را در روح آنها جا دادم، ایمان پیدا می کنند که آن حقیقت است

من به مردم سوریه این طور القاء می کنم که آنها برای این به وجود آمده اند که آزاد زندگی کنند و آزادی چیزی است که از غذا و لباس و خانه و جان بیشتر ارزش دارد و مردم بر اثر تلقینات من این حقیقت را قبول می نمایند و به قدری معتقد و علاقه مند به آزادی می شوند که حاضرند در راه آن از جان خود بگذرند و سکنه سوریه نمی فهمند که اعتقاد به یک چیز موهوم دارند برای آنکه آزادی چیزی است که برای ملی سوریه و هیچ ملت دیگر وجود ندارد،بلکه دستاویزی است که من بدان وسیله مردم را اغفال می نمایم تا این که بتوانم خود در سوریه بمانم

گفتم آیا تو به آزادی عقیده نداری؟

پادشاه گفت نه و تو که یک پزشک هستی نمی توانی بفهمی که هیچ زمامدار عقیده به آزادی ندارد،بلکه با این عنوان مردم را فریب می دهد تا بتواند خود حکومت نماید و من به مردم سوریه می فهمانم که باید آزاد شوند و آزادی بدست نمی آورند مگر این که علیه مصر متحد باشند و وقتی سکنه سوریه متحد شدند و به تصور خودشان آزادی را بدست آوردند غافل از این هستند که برای من آزادی بدست آوردند تا این که بر آنها حکومت کنم و آنان باید مثل همیشه زحمت بکشند و خراج بدهند،منتها در گذشیه خراج را مصر از آنان می گرفت و بعد من از آنها خراج می گیرم و پیوسته به آنان می گویم که شما سعادت مند تر از تمام ملل جهان می باشید چون آزاد هستید و آنها نیز به همین عنوان واهی دلخوش می شوند

سینوهه تو نمی دانی که یک ملت مانند یک گله گوسفند است و باید او را به چیزی مشغول کرد تا این که بتوان بر او حکومت نمود و یکی از بهترین وسایل برای مشغول کردن ملت این است که به او بگویند که تو آزاد هستی و مردم چون عوام هستند هرچه بشنوند می پذیرند و آنرا حقیقت میدانند و مهم این است که آنقدر یک موضوع را در گوش مردم فروبخوانند که در روح آنها جا بگیرد

و اینچنین تاریخ تکرار می شود!

به نقل از كتاب سينوهه پزشك مخصوص فرعون